علم با کمالگرایی رشد میکند. نظریههای جدید زمانی تکامل مییابند که ایرادی هرچند جزئی در نظریههای قبلی پیدا شود. کمالگرایی تضادها، خللها و دلیلهای بیپشتوانه را کشف و آنها را عیان میکند.
اما همین طرز فکر در محیط کار ناکارآمد محسوب میشود. کمالگرایان معمولاً ایرادگیر تلقی میشوند، روحیه تیمی را تضعیف میکنند، برای بیاهمیتترین کارها زمان و انرژی زیادی صرف میکنند و به دنبال مشکلات جزئیای هستند که نه تنها منفعت مالی ندارند، بلکه حتی میتوانند تهدیدی برای آن باشند.
دانشآموزان و دانشجویان برای کشف علم آماده میشوند، نه محیط کار. آنها ممکن است مهارتهایی بیاموزند که در محیط کار هم کاربرد دارد، مانند تفکر تحلیلی یا مهارتهای ارائه و ارتباط؛ اما طرز فکری که با آن پرورش مییابند (بیشینهگرایی) در تضاد با تفکری است که لازمه محیط کار است (رضایتبخشی). این در حالی است که بسیاری از دانشگاهها دانشجویان را نه با رویای کسب علم، بلکه با هدف «آمادهسازی برای آینده شغلی» جذب میکنند.
این عدم تطابق باعث هدر رفتن سالها آموزش، هزینه و وقت میشود، چرا که فارغالتحصیلان مجبور میشوند آنچه آموختهاند را کنار بگذارند و از نو طرز فکر خود را پیریزی کنند.
شاید وقت آن رسیده است که دانشگاهها در موضع خود صادق باشند.
دیدگاه خود را بنویسید