در هر تصمیمی که میگیریم، از انتخاب مسیر شغلی گرفته تا امتحان کردن یک کافهی جدید، همیشه میان دو حالت در نوسانیم: کاوش (Exploration) و بهرهبرداری (Exploitation).
کاوش: زمانی که هدف یادگیری است
وقتی هنوز محیط یا موقعیت برایمان ناآشناست، وارد مرحلهی کاوش میشویم. در این حالت، ذهن ما به دنبال شناسایی بهترین گزینه ممکن است. ما شواهد جمعآوری میکنیم، گزینههای مختلف را امتحان میکنیم و سعی داریم بفهمیم کدام مسیر بیشترین بازده را دارد.
کاوش زمانی رخ میدهد که ابهام زیاد است؛ مثلاً وقتی به شهری جدید نقل مکان میکنیم، شروع میکنیم به امتحان کردن رستورانهای مختلف تا بفهمیم کدامشان خوباند. هدف کاوش، کاهش ابهام و افزایش دانش است؛ یعنی ساختن تصویری شفافتر از دنیای اطرافمان.
گاهی کاوش به صورت تصادفی اتفاق میافتد، مخصوصاً وقتی هنوز شناخت کافی از محیط نداریم. اما گاهی هم هدفمند است؛ مثلاً وقتی میخواهیم دربارهی گزینهای که کمتر میدانیم اطلاعات بیشتری کسب کنیم، یا با اطلاعات جدید ارزشمندی مواجه می شویم که ارزش واکاوی دارند.
بهرهبرداری: زمانی که میدانیم چه میخواهیم
بعد از مدتی جمعآوری تجربه و داده، وقتی ترجیحاتمان روشنتر میشود، وارد مرحلهی بهرهبرداری میشویم. در اینجا ما از دانستههایمان استفاده میکنیم تا بیشترین پاداش را بهدست آوریم. مثلاً وقتی در همان شهر جدید، بعد از چند ماه، فهرستی از رستورانهای مورد علاقهمان داریم و فقط سراغ آنها میرویم یعنی درحال بهرهبرداری هستیم. در این مرحله هنوز هم یادگیری ادامه دارد، اما با سرعتی کمتر از کاوش.
تعادل حیاتی است
در آغاز مسیر، کاوش بیشتر است؛ اما با گذشت زمان، بهرهبرداری بیشتر میشود. با این حال، تعادل میان این دو همان چیزی است که رشد واقعی را ممکن میکند. اگر فقط کاوش کنیم، هرگز ثبات پیدا نمیکنیم و اگر فقط بهرهبرداری کنیم، فرصت یادگیری چیزهای جدید را از دست میدهیم. ما بطور شهودی ترجیح می دهیم اگر گزینه خوبی را پیدا کردیم، آن را عوض نکنیم، یا به اصطلاح دست به ترکیب بازنده نزنیم. برای اینکه بدانید چه زمانی بهره برداری کافی است و نیاز است دوباره به کاوش روی بیاوریم می توانیم از نشانه های زیر کمک بگیریم:
- وقتی اتفاقات غیرمنتظره رخ میدهند.
- وقتی ابهام یا نوسان افزایش مییابد.
- وقتی گزینههای فعلی دیگر جذاب نیستند.
در نهایت، همهچیز به تحلیل هزینه و فایده و پاسخ به این سوال بر برمیگردد:
آیا کاوش (و ریسک کردن) به اندازهی کافی ارزشمند است؟
آزمایش آیووا: شبیهسازی زندگی در قالب بازی
آزمایش آیووا یکی از معروفترین پژوهشها در حوزهی علوم شناختی و علوم اعصاب تصمیمگیری است. هدف آن بررسی نحوهی تصمیمگیری انسان در شرایط عدم قطعیت و پاداش و جریمهی متغیر است.
در این آزمایش، به شرکتکنندگان چهار دسته کارت ارائه میشود. هر دسته شامل کارتهایی است که در ازای انتخاب، پاداشها و جریمههایی متفاوت به همراه دارند.
- دو دسته از کارتها در ابتدا پاداشهای بزرگتری میدهند، اما در بلندمدت به دلیل جریمههای سنگینتر، موجب زیان کلی میشوند.
- دو دستهی دیگر پاداشهای کوچکتری دارند، اما در مجموع و در بلندمدت سودآورتر و ایمنتر هستند.

در آغاز، شرکتکنندگان از الگوی نهفته در پشت این دستهها آگاهی ندارند؛ بنابراین تصمیمهای اولیهی آنان در مرحلهی کاوش قرار میگیرد. در این مرحله، افراد با انتخابهای تصادفی یا نیمههدفمند سعی میکنند اطلاعاتی دربارهی پیامدهای هر دسته بهدست آورند.
با گذشت زمان و افزایش تجربه، الگوهای پاداش و جریمه برای شرکتکننده روشنتر میشود. در این نقطه، او به تدریج وارد مرحلهی بهرهبرداری میگردد و به طور آگاهانهتر دستههایی را انتخاب میکند که در مجموع بازده بهتری دارند.
دیدگاه خود را بنویسید