پیش از انقلاب کشاورزی، حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار سال پیش، انسان‌ها عمدتاً در گروه‌های کوچک زندگی می‌کردند. بقای این گروه‌ها وابسته به همکاری، تقسیم منابع و پایبندی به هنجارهای جمعی بود. برای همین، فشارهای اجتماعی مانند شرمساری، تمسخر یا طرد شدن ابزارهایی طبیعی برای حفظ انسجام گروه بودند. انسان‌ها از طریق مشاهده و تقلید یاد می‌گرفتند که چه رفتاری برای بقا و پذیرش اجتماعی مناسب است؛ هرگونه رفتار خلاف جریان جمع می‌توانست به طرد شدن و تهدید بقای فرد منجر شود.

به همین دلیل، انسان‌ها به‌تدریج آموختند که با «مشاهده و تقلید» رفتار مناسب را یاد بگیرند. هرچند زندگی قبیله‌ای به شکل گذشته دیگر وجود ندارد، اما این سازوکار همچنان به صورت «شهود اجتماعی» در ما باقی مانده است. انسان‌ها هنوز ناخودآگاه از خجالت یا شرم ناشی از خلاف جریان بودن دوری می‌کنند، حتی اگر دیگر مستقیماً به بقای‌شان مربوط نباشد.

ترندها دقیقاً بر همین شهود بنا شده‌اند. تقلید معمولاً در دو شکل عمل می‌کند:

  1. تقلید از افراد موفق
  2. تقلید از اکثریت

ترندها هم از همین مسیر رشد می‌کنند: ابتدا افراد موفق چیزی را مصرف یا رفتاری را ترویج می‌کنند، سپس گروهی از جامعه برای شبیه شدن به آنها از این الگو پیروی می‌کنند. وقتی تعداد زیادی از مردم آن انتخاب را تکرار کردند، مکانیزم «تقلید از اکثریت» فعال می‌شود و ترند به جریان غالب بدل می‌گردد.

اما در این میان، برخی افراد تصمیم می‌گیرند آگاهانه با برخی ترندها همراه نشوند، چون آنها را همسو با ارزش‌های شخصی خود نمی‌بینند. این تصمیم در کوتاه‌مدت مفید است و به احساس خودمختاری (autonomy) کمک می‌کند، اما در بلندمدت می‌تواند فرساینده باشد. چرا؟ چون این افراد دیگر نمی‌توانند از مزایای تصمیم‌گیری شهودی یا «بسنده‌گرایی» (satisficing) استفاده کنند و ناچارند دائماً گزینه‌ها را سبک‌سنگین کرده و مسیر مستقل خود را پیدا کنند. این فرایند نه تنها انرژی و زمان زیادی می‌طلبد، بلکه می‌تواند به «بیشینه‌گرایی» (maximizing) منجر شود؛ حالتی که با کمال‌گرایی، پشیمانی و نارضایتی بیشتر همراه است.

در نهایت، راه‌حل نه پیروی خودکار از ترندهاست و نه مخالفت همیشگی با آنها. بهترین راه، یافتن گروه یا جامعه‌ای است که ارزش‌های ما را بازتاب می‌دهد؛ 

در اين موقعيت، مى توانيم با پيروى كردن از شهودهاى اجتماعى خود، از بار تصميم‌گیری ذهنمان كم كنيم ودرنهايت از نتيجه هم راضى‌تر باشيم.